
چارلز جان هوفام دیکنز (به انگلیسی: Charles John Huffam Dickens؛ ۷ فوریه ۱۸۱۲ – ۹ ژوئن ۱۸۷۰) برجستهترین رماننویس انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیدهٔ جیمز جویس، نویسندهٔ بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بودهاست.
از او برای داستانسرایی و نثر توانمندش و خلق شخصیتهای به یادماندنی، بسیار تحسین به عمل آمدهاست. دیکنز در طول زندگی خویش، محبوبیت جهانی بسیاری کسب کردهاست. از آثارش میتوان دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر را نام برد.
دیکنز در ۷ فوریه ۱۸۱۲ در لندپورت بدنیا آمد. او دومین پسر جان دیکنز، کارمند اداره کارپردازی نیروی دریایی بود. پدرش اهل لاابالیگری و وامداری بود و کار را به جایی رساند که او را به زندان مارشالسی انداختند. به همین دلیل دیکنز ۱۲ ساله را برای تأمین معاش خانه به کارخانهٔ واکس سازیِ وارن فرستادند. او تا آزادی پدرش از زندان همچنان مجبور به کار بود تا بالاخره بعد از مراجعت پدر توانست به مدرسه بازگردد.
دیکنز نیز مانند بسیاری از رماننویسان دیگر (جورج الیوت، امیل زولا، دفو و…) از روزنامهنگاری شروع کرد و سپس از واقعیت به خیال گرایید. وی نیز مانند دیوید کاپرفیلد را در حالی مینوشت که مقید به سخن دیگران بود. کارش در مقام گزارشگر مذاکرات پارلمانی به او سرعت و دقت آموخت. از گزارشگری به شکل آزادتری از روزنامهنگاری گروید: «طرحوارههایی از بوز» در معنا مجموعه مقالاتی است که جریان تکامل رشد تدریجی این داستانسرا، شخصیتآفرین و تحلیلگر محیطها و اشیا را به دست میدهد. او هرچند هرگز از روزنامهنگاری نبرید و همواره سردبیر مجلات و سرگرم نوشتن مقالاتی برای روزنامهها و سخنرانیها بود، اما اثر ذکر شده، مثالی روشن از کوشش روزنامهنگاری است در اعتلا بخشی به استعدادهای نویسندگی خویش.
دیکنز ارائهکننده عوالم شهر است. دگرگونی شهر - چه از لحاظ اقتصادی و چه اجتماعی - و چیرگی او بر توصیف این دگرگونیها. در طرحوارهها به وضوح این توانایی را میبینیم. توصیف یک عمارت یا مؤسسه از زبان دیکنز، چیزی ورای وصفی خشک و خالی است از عمارتی بیجان. او ناظر تغییرپذیری ظاهر است و چنان توصیف میکند که گویی این عمارت ساکن نیست. او اشیا را در قیاس جنبههای متحرک جامعهای میبیند که در حال تبدل است. وقتی خیابانهای کثیف لندن را توصیف میکند چنین به ما میگوید: «نم همین قدر دزدانه و نرم فرود میآید که سنگفرش خیابانها را چرب کند.» میگوید: «چراغهای گازی به علت مه سنگین و تنبلی که بر هر چیز مینشیند رخشندهتر مینمایند.» توصیف طرحوارهها چیزی است بسیار سینمایی که از خودداری دیکنز در توصیف صحنههای ساکن مایه میگیرد. اگر هم استثنایی بارز به چشم بیاید، بیگمان مؤید قاعدهاست.
طرحوارههایی از بوز، از ذوق و استعداد کمدی دیکنز نیز جان میگیرد. او کمدی را به گونهای توصیف میکند که ما متوجه تأثیر گرفتن او از این تجربه میشویم. بازیگران زن و دلقکها اغراق شدهاند، اما این اغراق بهطور قطع ملهم از مبادی تئاتر روزگار خویشند. یکی دیگر از استعدادهای نمایشی دیکنز، تأثرانگیزی و خوشمزگی است. یکی از طرحوارههای اولیه یعنی «مغازهٔ گروگیر» این تأثرانگیزی را به گونهای شایان بیان میکند. در این اثر، هم تجزیه و تحلیل است و هم اقناع - که هم تفاهمبرانگیز است و هم ترحمانگیز.
«دیوید کاپرفیلد» به دوران پختگی و کمال هنری دیکنز تعلق دارد. حجم انتقاد صریح اجتماعی در این رمان کمتر از نوشتههای دیگرست. در اینجا توجه نویسنده بیشتر به ماجراهای خانگی و روحانی است تا بیدادهای اجتماعی. هرچند با زندگیای که خود نویسنده داشتهاست، طبعاً توجه به مسائل روانشناختی از دید اجتماعی بارز و آشکار است. خفتهای شخصیت «پیپ» در این رمان، فرازجوییهایش، بزرگمنشیهای به خود بستهاش و نیز ترقی و تنزلش همه سمبولهای اجتماعی قابل شناختاند. این رمان در آن واحد تصویر یک شخصیت خاص و یک تعمیم نیرومند است.
دیکنز در چند رمان بعدی دیگرش رنجی بر خود هموار میسازد تا از هرگونه راهحل سادهای اجتناب کند. «دوران مشقت»، «دوریت کوچک»، «داستان دو شهر» و «آرزوهای بزرگ» دامنهٔ توقع خود را از خواسته محدود میکنند و از ما توقع ندارند که بنشینیم و همه کسانی را که اکنون پس از آن همه رنج، به رفاه رسیدهاند، ببینیم. اگرچه پرداخت شخصیتهای متعلق به طبقهٔ کارگر و مسائل صنعتی به شیوهای زمخت و احساساتی انجام شود، هنر «دوران سختی» در نوعی صداقت دربارهٔ تقلید اجتماعی شخصیت داستان است. ما در اینجا بر خلاف «خانهٔ قانون زده»، از پی تشریح تخریب، در رسیدن ساختمانی در مقیاس کوچک را نمیبینیم.