آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

رمان تربیتی

رمان تربیتی یا بیلدونگسرمان (به آلمانی: Bildungsroman) در نقد ادبی به سنتی در رمان‌نویسی اروپایی اطلاق می‌شود که تمرکز داستان بر بلوغ و شکل‌گیری جهان عاطفی و ذهنی شخصیت اصلی داستان از دوره نوجوانی تا بزرگسالی و در تقابل با ارزش‌ها و هنجارهای جامعه باشد. این ترکیب اولین بار در سال ۱۹۱۶ توسط زبان شناس کارل مورگن اشترن به کار رفت اما ویلهلم دیلتای آن را عمومیت بخشید. رمان آموزشی بیشتر از آن که ویژگی ساختاری را شامل شود با اشتراکات محتوایی شناخته می‌شود.

عموماً از رمان کارآموزی ویلهلم مایستر اثر گوته به عنوان اولین رمان آموزشی نامبرده می‌شود. پس از آنکه توماس کارلایل در ۱۸۲۴ این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرد چندین نویسنده انگلیسی به تاثیر از آن رمان‌های آموزشی نوشتند. در قرن بیستم این گونه به سینما هم وارد شد که به ژانر Coming-of-age مشهور است.

از شاخص‌ترین رمان‌های آموزشی تاریخ ادبیات می‌توان نام برد از: تریسترام شندی از لارنس استرن، امیل از ژان ژاک روسو، دیوید کاپرفیلد از چارلز دیکنز، سیمای مرد هنرمند در جوانی از جیمز جویس

بودنبروک‌ها

1901 Thomas Mann Buddenbrooks.jpg

بودنبرک‌ها (زوال یک خاندان) (به آلمانی: Buddenbrooks: Verfall einer Familie) نام اولین رمان توماس مان، نویسندهٔ آلمانی‌ست که نخستین بار در سال ۱۹۰۱ در برلین منتشر شد. مان این کتاب را در سن ۲۶ سالگی نوشت. انتشار مجدد رمان در سال ۱۹۰۳ از موفقیت فوق‌العادهٔ رمان در آلمان حکایت می‌کند.


داستان (همان طور که از نام کتاب پیداست) دربارهٔ سقوط یک خانوادهٔ ثروتمند تاجر لوبکی در طی چهار نسل است. اغلب منتقدان بر این باورند که رمان بودنبروک‌ها جامعهٔ بورژوای آلمان قرن نوزدهم را در طول چندین دهه تصویر می‌کند. سبک جزئی‌نگر مان در این رمان به خوبی مشهود است و همین رمان است که جایزه نوبل ادبی را در سال ۱۹۲۹ برای توماس مان به ارمغان می‌آورد. گرچه به گفتهٔ همسر مان اگر رمان کوه جادو منتشر نشده‌بود، این موفقیت به دست نمی‌آمد.

توماس مان نوشتن این کتاب را در اکتبر سال ۱۸۹۷، وقتی بیست و دو ساله بود، آغاز کرد. رمان سه سال بعد یعنی در ژوئیهٔ ۱۹۰۰ به پایان رسید و در اکتبر ۱۹۰۱ منتشر شد.

توماس مان

توماس مان (به آلمانی: Thomas Mann) نویسنده بزرگ آلمانی بود که در سال ۱۹۲۹ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.

توماس مان در روز ۶ ژوئن ۱۸۷۵ در شهر لوبک آلمان متولد شد پدر توماس مان بازرگان غلات بود که بعدها به مقام سناتوری شهر لوبک هم رسید، او از جانب مادر یک رگه پرتغالی داشت. تحصیلاتش را تا ۱۹ سالگی در لوبک گذراند و پس از مرگ پدرش همراه خانواده‌اش راهی مونیخ شد. در آنجا وارد یک شرکت بیمه شد و توانست نخستین اثر خود، افتاده‌ها، را به پایان برساند. در همان زمان وارد دانشگاه مونیخ شد و رشته‌های تاریخ و ادبیات و اقتصاد سیاسی را دنبال کرد.

در سال ۱۸۹۷ همراه برادرش به رم رفت و در همان سال کتاب بودنبروک‌ها را آغاز کرد که در سال ۱۹۰۱ توانست آن را چاپ برساند و شهرت زیادی کسب کند. در سال ۱۹۰۵ با خانم کاتیا پرینگسهایم دختر یکی از استادان دانشگاه مونیخ ازدواج کرد.

در این مدت چند اثر دیگر از او انتشار یافت: تریستان، گرسنگان، تونیو کروگر، ساعت دشوار، در آینه، اعلی‌حضرت، فونتان پیر، شامیسو و مرگ در ونیز. در سال ۱۹۲۴ کتاب کوه جادو را منتشر کرد که باعث شد شهرت او دو چندان شود. در فاصله سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۶ کتاب‌های گوته و تولستوی، گفتار و پاسخ، تلاش‌ها، یادداشت‌های پاریس را نوشت. در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل ادبیات به او اهدا شد. او نخستین آلمانی بود که این جایزه را به دست آورد.

توماس مان از نخستین روشنفکران آلمانی بود که پس از روی کار آمدن ناسیونال سوسیالیست‌ها در آلمان، نسبت به فجایع احتمالی رایش سوم هشدار داد. او در یک سخنرانی که در تاریخ آلمان با عنوان «خطابهٔ آلمانی» ثبت شد، طرفداران آدولف هیتلر را «بربر» خطاب کرد.[۱]

در سال ۱۹۳۳ رایش سوم، او را مورد تعقیب قرار داد و ناچار از آلمان به سوئیس رفت. در فاصله سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ در رادیو آمریکا برنامه اجرا کرد و در سال ۱۹۴۹ در جشن ۲۰۰ سالگی گوته بعد از ۱۵ سال تبعید به آلمان بازگشت. در همان سال دولت آلمان شرقی جایزه ادبی گوته را به او اهدا کرد و دکترای افتخاری دانشگاه آکسفورد را کسب نمود. در ۱۹۵۳ دولت فرانسه نشان افتخار صلیب لژیون دونور را به او هدیه داد و دانشگاه کمبریج نیز دکترای افتخاری به او اعطا کرد.

در سال ۱۹۵۲ در روستای کوچک ارلباخ در نزدیکی شهر زوریخ ساکن شد و تا آخر را عمر همان‌جا گذرانید. وی سرانجام در روز ۱۲ اوت ۱۹۵۵ در پایان یک بیماری چندروزه و بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان شهر زوریخ در میان جمعی از نزدیکانش درگذشت. دو ماه پیش از آن هشتادمین سال تولدش را جشن گرفته بود و سراسر اروپا با این مناسبت از او تجلیل کردند

Thomas Mann 1937.jpg

دُن کیشوت

El ingenioso hidalgo don Quijote de la Mancha.jpg

دُن کیشوت (به اسپانیایی: Don Quijote de la Mancha؛ دُن کیخوته دِ لا مانچا) نام رمانی اثر نویسندهٔ اسپانیایی میگِل سِروانتِس ساآوِدرا (۱۶۱۶–۱۵۴۷) است. این اثر از قدیمی‌ترین رمانها در زبان‌های نوین اروپایی است. بسیاری آن را بهترین کتابِ نوشته‌شده به زبان اسپانیایی و از برجسته‌ترین نمونه‌های رمان پیکارِسک می‌دانند.


سروانتس بخش اول دن کیشوت را در زندان نوشت. این بخش نخستین بار در سال ۱۶۰۵ و بخش دوم در سال ۱۶۱۵ چاپ شد. بخش اولِ رمان دن کیشوت در سال ۱۶۰۵ در مادرید منتشر شد و بخش دوم آن ده سال بعد، در ۱۶۱۵ به چاپ رسید.

دُن کیشوت زندگی فردی را به مخاطب نشان می‌دهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه می‌گذرانَد. در زمان روایت داستان، نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیه‌ها می‌پرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان، خود را جای یکی از همین شوالیه‌ها می‌بیند و دشمنانی فرضی در برابر خود می‌بیند که اغلب کوه‌ها و درخت‌ها هستند. «دُن کیشوت» پهلوانی خیالی و بی‌دست‌وپاست که خود را شکست‌ناپذیر می‌پندارد.
او، با همراهی خدمتکارش، سانچو پانزا، به سفرهایی طولانی می‌رود و در میانهٔ همین سفرهاست که اعمالی عجیب‌وغریب از وی سر می‌زند. او که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد، نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی می‌بیند.