آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

فرنان لژه

Fernand Léger.jpg

ژوزف فرنان هانری لژه (فرانسوی: Joseph Fernand Henri Léger ) معروف به هانری لژه٬ نقاش٬ مجسمه ساز و فیلم ساز فرانسوی است. (تولد: ۴ فوریهٔ ۱۸۸۱ - مرگ: ۱۷ آگوست ۱۹۵۵) کارهای او را میتوان در سبک‌های کوبیسم و اورفیسم طبقه‌بندی کرد. او توانست شیوهٔ مردم پسندی در کارهایش خلق کند که به همین خاطر او را از پیشگامان هنر پاپ میدانند.

او در چهارم فوریهٔ ۱۸۸۱ در شهر کوچک آرژانتان در نورماندی فرانسه به دنیا آمد و در ۱۷ آگوست ۱۹۵۵ در ژیف سور ایوت در دپارتمان اسون در شمال فرانسه چشم از جهان فروبست. در رشتهٔ معماری درس خواند و به عنوان نقشه کش مشغول کار شد. از ۱۹۰۳ فراگیری نقاشی را در پاریس آغاز کرد. در ۱۹۰۹ به جمع کوبیست‌ها پیوست. در نمایشگاه «تقسیم طلایی» شرکت جست (۱۹۱۲). بین سال‌های ۱۹۱۴ و ۱۹۱۷ در ارتش خدمت کرد و بر اثر مسمویت با گاز از خدمت مرخص شد. در سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۳ برای دو بالهٔ سوئدی با نام‌های پیست پاتیناژ و آفرینش جهان دکورسازی کرد. در ۱۹۲۴ فیلم بالهٔ ماشینی را ساخت. در ۱۹۲۵ نقاشی‌هایش در نمایشگاه هنرهای تزیینی پاریس به نمایش گذاشته شد. در ۱۹۲۸ در نیویورک و برلین نمایشگاه‌هایی برگزار کرد. در ۱۹۴۰ به نیویورک رفت و تا ۱۹۴۵ در آمریکا ماند و به تدریس و برگزاری نمایشگاه‌هایی پرداخت. در ۱۹۴۵ به پاریس بازگشت و به حزب کمونیست فرانسه پیوست. در ۱۹۵۵ جایزهٔ بزرگ بی‌ینال سائوپولو را دریافت کرد. فرنان لژه از هنرمندان مطرح دوران مدرن است که بعد از جنگ جهانی اول ، به دنبال اعتقادات قوی مذهبی و ناسیونالیستی، به تصویرکردن انسانهای در حال کار در فضای شهری روی آورد. این مقاله به تحلیل آثار و دیدگاههای وی می‌پردازد.

فرنان لژه (Leger) ، نقاش، طراح و چاپگر فرانسوی است که در سالهای 1881 تا 1955م زندگی می‌کرد. "وی یکی از ابداع کنندگان " کوبیسم" بود که بر این اساس به سبک خاصی از " واقعگرایی نو" دست یافت. او با بینشی آینده گرا و با زبانی صریح به ستایش شادمانه جهان صنعتی نوین و انسانِ سازنده این جهان پرداخت. وی در شهر کان در رشته معماری درس خواند (1897-1902) و سپس در هنرکده‌های مختلف پاریس به مدت 4سال آموزش دید. وی مانند بسیاری از هنرمندان پیشتاز، تحت تأثیر آثار " سزان" قرار گرفت. در این سال‌ها برای گذراندن زندگی به کار رتوش عکس می پرداخت." (پاکباز، 78: 478) وی بعد از گذاشتن چندین نمایشگاه گروهی و نمایشگاه انفرادی و آشنایی با جنبش " پوریسم" ، فیلم " باله مکانیک" را در سال 1923م ساخت. وی بعد از سال‌ها تدریس در دانشگاه‌های مختلف و سفر یه آمریکا و یونان ، یک نقاشی دیواری در مضمون حمل و نقل برای نمایشگاه جهانی پاریس کشید. پس ازگذار از جنگ جهانی اول، اروپا وارد دوران جدیدی از تفکر و دیدگاه به جهان پیرامون خود شد. "جنگ موجب شده بود که تولید هنرمندان پیشتاز پاریس به‌طور نظرگیری کاهش یابد. به جای پویش چالاک، قهرمانانه و نیروبخش که بسیاری انتظارش را داشتند، جنگ هم چون جریانی بطیء، احمقانه و تحقیرآمیز ظاهر شده بود؛ جنگ ور شکستگی نظام‌های سیاسی غرب و ناسیونالیستی را عیان ساخته بود که ادعای خدمتش را داشتند. فناوری در فجایع ننگین جنگ مدرن سهم بزرگی داشت. لژه مجذوب کلیت هنر انتزاعی گردید و به قابلیت آن به عنوان تکمیل‌کننده معماری پی‌برد. ولی نه هم چون موندریان به جنبه نمادین ساحت‌های هندسی علاقه داشت و نه در تمایل فزاینده اعضای گروه داستیل به وفق دادن سبک تصویری‌شان با کاراکتر سه بعدی معماری و مبلمان سهیم بود. لژه به تمام معنا به واقعیت زندگی هر روزه تعلق خاطر داشت.

لژه از زمرهٔ ابداع کنندگان کوبیسم است که به سبک خاصی از «واقع گرایی جدید» دست یافت. آثار وی جهان صنعتی نوین و انسان سازندهٔ آن را با زبانی صریح و نگاهی آینده گرا باز میتابانند. وی بر هنرمندان روزگار خویش تأثیری گسترده و متنوع گذارده است. آیا ماشین هرگز توانسته است با چنین کارآمدی و قدرتی در خدمت صلح باشد؟ برای آن که خوش بینی‌ها و امیدوارهای پیش از جنگ بتواند در سال‌های از پاافتادگی، بازسازی لنگ لنگان در بحران اقتصادی بعد از جنگ، هم چون باوری عمیق در ذهن انسان‌ها باقی بمانند، بر هنرمندان بود که با ایمانی مسیحایی، هنر خود را به بیانیه‌هایی درباره پیشرفت مادی و اجتماعی تبدیل کنند. "فرنان لژه"24 در سال‌های بین 1918و1921 یک مجموعه تابلو کشید که به نحو بسیار شایسته‌ای بیانگر چنین ایمانی بودند. تابلوی " صفحات گرد در شهر " [تصویر1] برجسته‌ترین کار در این مجموعه بود. شیوه کار او، ترکیبی (یا سنتتیک) است. او شکل‌هایی را در کنار هم قرار می‌دهد که نماها، بامها، تیرهای حمال، پله‌ها، تابلوهای راهنما، پوسترها، رهگذران و نور لامپ‌های قوسی را القا می‌کنند. آن‌ها در اصل به پوستر شباهت دارند. شکل‌ها به حالت مسطح نموده شده‌اند. ضمن آن که صفحات گرد در میانه تصویر از بیشترین نیروی بصری برخوردارند، قوام کمپوزسیون ناشی از چیدگی عناصر افقی و عمودی است. با این همه نوع تحرکت (بیشتر به علت ناتمام بودن شکل‌ها به گونه‌ای که چشم از یک شکل به شکل دیگر حرکت می‌کند) و فضا در تابلو احساس می‌گردد. شکلها در همه بخش‌های تابلو از تابندگی یکسانی برخوردارند و در نتیجه نوعی برابری میان انسان‌ها را القاء می‌کنند. این نقاشی و مجموعه آن به‌طور کلی، تصویری مرکب از شهر را، به عنوان مکانی برای کار و تفریح و به عنوان محیط زیست متعارف کنونی انسان ارائه می‌کنند.

بلا روزنفلد

بلا روزنفلد شاگال (روسی: Бэлла Розенфельд-Шагал زاده: ۱۸۹۵ ویتبسک – درگذشت: ۲ سپتامبر ۱۹۴۴ در ایالت نیویورک) همسر مارک شاگال و یک نویسنده است. او موضوع بسیاری از نقاشی‌های شاگال از جمله «بلا با یقه سفید» در سال ۱۹۱۷ است.


    ۱۸۹۵ بلا روزنفلد در یک خانواده ثروتمند جواهرساز یهودی در ویتبسک به دنیا آمد.

    ۱۹۰۹ با مارک شاگال ملاقات کرد که در آن زمان شاگرد بی‌پول لئون باکست بود. به گفته مارک شاگال عشق آن‌ها از همان لحظه آغاز شد و ۳۵ سال ادامه داشت.
    ۱۹۱۵ آن‌ها ازدواج کرده و به پتروگراد نقل مکان کردند.
    ۱۹۱۶ دخترش ایدا را به دنیا آورد.
    ۱۹۱۸ بازگشت آن‌ها به ویتبسک.
    ۱۹۲۲ مهاجرت آن‌ها به لیتوانی و سپس به آلمان.
    ۱۹۲۴ نقل مکان آن‌ها به پاریس.
    ۱۹۳۹ نقل مکان آن‌ها به جنوب فرانسه.
    ۱۹۴۱ بازداشت در مارسی و سپس فرار به ایالات متحده.
    ۲ سپتامبر ۱۹۴۴ بر اثر یک عفونت ویروسی درگذشت.
    ۱۹۴۶ مارک شاگال معروف‌ترین کتاب او چراغ‌های سوزان را منتشر کرد.

مارک شاگال

Related image

مارک شاگال با نام اصلی «مارک زاخارویج چاگال» (به بلاروسی: Марк Захаравiч Шагал, Mark Zakharavitch Chagal)) (به فرانسوی: Marc Chagall) (6 ژوئیه ۱۸۸۷–۲۸ مارس ۱۹۸۵) نقاش برجسته فرانسوی - روسی و از پیشگامان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی است. او به عنوان یکی از پیشروان هنر مدرن، در سبک‌های مختلف هنری ذوق‌آزمایی کرد و تقریباً در تمامی رشته‌های تجسمی مانند نقاشی، تصویرگری کتاب، سرامیک، نقاشی روی شیشه، نقاشی بر روی دیوار، حکاکی روی فلزات، ترسیم، طراحی صحنه و لباس دست به خلق آثاری ماندگار زد.


شاگال با موفقیت توانست سبک‌های هنری کوبیسم، نمادگرایی و فوویسم را با یکدیگر تلفیق کند و با تکیه بر رویاهای کودکی و افسانه‌پردازی‌های ذهنی خود که همگی ریشه در زادگاهش داشتند، به سبکی کاملاً شخصی و منحصربفرد دست پیدا کند. جهان غیرمتعارفی که او آفرید آمیزه‌ای از رنگ‌های روشن، حیوانات، گُل، انسان‌ها، عشاق، پرندگان و ماهیان در حال نواختن ساز، چهره زن بالدار، علائم یهودی و مسیحی و ویولنی با بال فرشته بود.

در نقاشی‌ها و آثار چاپی این هنرمند عناصری دیده می‌شوند که تکرار آن‌ها را می‌توان در بیشتر این آثار دید. هر یک از این عناصر نمادی از یکی از تفکرات این هنرمند نقاش است.

برای مثال گاو در نقاشی‌های او به‌عنوان نمادی از «بهترین شکل زندگی» شناخته می‌شود؛ درخت نماد دیگری از زندگی است؛ نوازنده ویلن، یکی دیگر از نمادهایی است که در تعداد زیادی از آثار این هنرمند به چشم می‌خورد. نوازنده ویلن در زادگاه او نقشی محوری داشت و در لحظات حساس زندگی هر فرد (تولد، ازدواج و مرگ) حضور پیدا می‌کرد تا هم پیام‌آور شادی باشد و هم اندوه. ساعت شماطه‌دار یکی دیگر از این نمادهاست که آن را در آثار شاگال هم نماد زمان می‌دانند و هم زندگی متواضعانه. پنجره، نمادی از میل به آزادی و رهایی است که گاهی اوقات شاگال از تصویر کردن یک اسب برای نشان دادن این میل استفاده می‌کرد.

یکی از نکات جالب توجه در آثار این هنرمند، نشان دادن به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح است که معمولاً در آثار هنرمندان یهودی به چشم نمی‌خورد. گروهی معتقدند شاگال در آثار خود از این تصویر استفاده می‌کرد تا پاسخی به جریان‌های فاشیستی در سال‌های پایانی دهه ۱۹۳۰ در اروپا داده باشد. او به غیر از استفاده از این تصاویر کار تصویرگری برای کتاب مقدس را نیز انجام داده‌است.
شاگال در تاریخ ۲۸ مارس ۱۹۸۵ در منزل شخصی خودش در شهر سن پائول در جنوب فرانسه درگذشت. او در هنگام مرگ ۹۷ سال داشت  و در کلیسای سن پائول در جنوب شرقی فرانسه به خاک سپرده شد.

رابطه شاگال با هویت یهودی‌اش «حل نشده و غم‌انگیز» بود. او بدون انجام مناسک یهودی از دنیا رفت و حتی یک غریبه یهودی برای خواندن کدیش یا نماز یهودی برای مردگان بر تابوت او پا پیش ننهاد