آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

اسرار افق

Mysteries of the Horizon.jpg

اسرار افق (به فرانسوی: Les mystères de l'horizon) نقاشی رنگ روغن نقاش سوررئالیست بلژیکی، رنه ماگریت است که در سال ۱۹۵۵ میلادی خلق شد.


نقاشی سه مرد را با کلاه لبه دار ترسیم می‌کند که به نظر مشابه می‌رسند. آنها در بامداد در هوای آزاد قرار گرفته‌اند. گرچه ظاهراً در فضای یکسانی قرار دارند، به نظر می‌رسد در واقعیت هرکدام در فضای جداگانه‌ای هستند. روی هر کدام در جهت متفاوتی است. در آسمان بالای سر هر کدام ماه هلالی شکل جداگانه‌ای وجود دارد.

مردانی با کلاه لبه دار که اغلب در کارهای ماگریت وجود دارند اولین بار در نقاشی مرد تنهای متفکر پیاده در سال ۱۹۲۶ ظاهر شد. این مردان اغلب نمایانگر شخصیت‌های یکسان و تعریف نشده هستند. ماگریت هم اغلب در عکس‌هایش کلاه لبه دار به سر می‌گذاشت.

رنه ماگریت

Magritte a r1 c1.jpg

رنه ماگریت (René Magritte)، نقاش بلژیکی، یکی از برجسته‌ترین نمایندگان سوررئالیسم در نقاشی، و ابداع‌کنندهٔ جناس تصویری است.


در ۲۱ نوامبر ۱۸۹۸ در لسینز بلژیک، به دنیا آمد. ماگریت کوچکترین پسر لئوپولد ماگریت خیاط بود. دربارهٔ دوران اولیهٔ زندگی ماگریت اطلاعات کمی وجود دارد.او طراحی را از سال ۱۹۱۰ شروع کرد. مادر او در ۱۲ مارچ ۱۹۱۲ با غرق کردن خود در رودخانه خودکشی کرد. نقاشی‌های اولیهٔ ماگریت از حدود سال ۱۹۱۵ آغاز شد. ماگریت در سال ۱۹۲۲ با جرجت برگر کسی که برای اولین بار او را در سال ۱۹۱۳ در بچگی دیده بود ازدواج کرد.

او در آکادمی بروکسل آموزش دید به کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان و هلند سفر کرد. اولین آثارش (اوائل دهه ۱۹۲۰)، نشان دهنده تأثیر او از فوتوریسم و کوبیسم است.

در ۱۹۲۵ (میلادی) با انتشار دو مجله به نامهٔهای ازفاژ و ماری در زمینه معرفی هنر سوررئالیسم، آغازگر جنبش سوررئالیسم در بلژیک شد. از آن پس، با اثرپذیری از طرز نگرش کی ریکو که برتری شعر بر نقاشی را به او نشان داد شیوهٔ شخصی خود را پدید آورد. در سال‌های ۱۹۲۷ (میلادی) تا ۱۹۳۰ (میلادی) که در پاریس بود به جمع سوررئالیستها پیوست. پس از آن به بروکسل برگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. نقاشی‌های ماگریت پس از گذشت چند دهه توانست توجه عموم را جلب کند. با نمایش آثارش در نیویورک (۱۹۶۵)، لندن و پاریس، جایگاه شایستهٔ خود را در تاریخ هنر سدهٔ بیستم بدست آورد. سبک ویژهٔ او به پوسترسازی، هنر تبلیغات و طراحی گرافیک بسیار اثر گذاشت

ماگریت انگارهای شاعرانه‌اش را در قالب تصویرهایی عکس‌مانند عرضه می‌داشت. ولی اسلوب واقع‌نمایی را به قصد بازنمایی جنبهٔ قابل رویت چیزها بکار نمی‌گرفت، بلکه بدین وسیله بر حضور یا عمل رمزآمیز و ناشناختهٔ آن‌ها تأکید می‌کرد.از همین رو، در شیوه سوررئالیست او را نام رئالیسم جادویی نهادند. در پرده‌هایی چون آدمکش مورد تهدید (۱۹۲۶)، تمامی مشخصات نقاشی‌های بعدی ماگریت را می‌توان بازشناخت: گزارشگری بغرنج، القای چیزهای غیرعادی به مدد چیزهای معمول، تحریف مقیاس‌ها، کیفیت شهوانی، شگفت‌آفرینی، رازگونگی و بیگانگی.اگرچه او به مضمون‌های مختلف می‌پرداخت، شیوه‌اش را تغییر نداد. از همین شیوه در نقاشی دیواری نیز استفاده کرد.

لویی آراگون

Portrait Aragon.jpg

لویی آراگون (به فرانسوی: Louis Aragon) رمان‌نویس و شاعر سوررئالیست اهل فرانسه بود. او به همراه آندره برتون از بنیانگذاران مکتب ادبی سوررئالیسم بود.


لویی آندریو، معروف به لویی آراگون، در ۳ اکتبر ۱۸۹۷ در پاریس متولد شد. پدرش که از صاحب منصبان عالی‌رتبه جمهوری سوم فرانسه بود، پسر خود را به فرزندی نپذیرفت و او با مادر و مادربزرگش بزرگ شد.

وی در ۱۹۱۶ به دانشکده پزشکی رفت، اما سه سال بعد به سربازی فراخوانده شد و همان‌جا بود که آشنایی‌اش با دانشجوی دیگری به نام آندره برتون مقدمه‌ای شد تا بعدها نهضت سوررئالیسم را با هم پایه‌گذاری کنند. آراگون در میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ از پزشکی دست کشید و در ۱۹۳۰ به کنگرهٔ نویسندگان انقلابی مسکو رفت. در اتحاد جماهیر شوروی، سوررئالیسم محکوم شد و آراگون هم هیچ مخالفتی با این محکومیت نکرد. این رفتار او رنجش برتون را به دنبال داشت و موجب اختلاف آن دو شد.

این شاعر در اوایل دههٔ ۳۰ با الزا تریوله خواهر زن مایاکوفسکی، نویسندهٔ روس، ازدواج کرد و از این زمان به بعد، تقریباً تمام اشعار او دربارهٔ همسرش سروده شده‌است. آراگون در ۱۹۳۱ رسماً پیوند خود را با سوررئالیسم قطع کرد و به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی پرداخت.

درون‌مایه اصلی آثار لویی آراگون را می‌توان عشق و میهن‌پرستی عنوان کرد. او در اشعارش بارها عشق خود به الزا و فرانسه را توامان بیان کرده‌است. همچنین اشاره به عناصر طبیعت در اشعار او به فراوانی دیده می‌شود

وی در ۲۳ دسامبر ۱۹۸۲ در سن ۸۵ سالگی، درگذشت

فراواقع‌گرایی یا سوررئالیسم

فراواقع‌گرایی یا سوررئالیسم (به انگلیسی: Surrealism) یکی از جنبش‌های هنری قرن بیستم است. سوررئالیسم به معنی گرایش به ماورای واقعیت یا واقعیت برتر است. زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون که خود نیز زمانی از دادائیست‌ها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را پی ریزی کردند. این شیوه در سال ۱۹۲۲ به‌طور رسمی از فرانسه آغاز شد و فراواقع‌گرایی نامیده شد. این مکتب بازتاب نابسامانیها و آشفتگی‌های قرن بیستم است. سوررئالیسم را می‌توان یک جنبش هنری_اجتماعیِ بنیاد ستیز به‌شمار آورد. میل به ایجادِ دگرگونی در زندگی روزمره از طریق آشکارسازی امرِ شگفت‌انگیز و تصادفی عینیِ نهفته در نظم ظاهریِ واقعیت دانست.

این جنبش در عمل با انتشار مجلهٔ انقلاب فراواقع‌گرا توسط برتون آغاز شد. سالوادور دالی، رنه ماگریت و لویی آراگون از جمله سوررئالیست‌های مشهور هستند.


سوررئالیسم با جایگزینی مفهوم واقعیت برتر به جای عصیان و نفی موجود در دادائیسم شکل گرفت.

«سوررئالیسم مشکل پر توقعی است که فقط عضویت دربست و پیروی کامل را می‌پذیرد»

این مسلک در حوزه‌های مختلف فلسفی رویکردهای زیر را اختیار کرده‌است:

    فلسفه علمی که همان رویکرد فروید به روانکاوی است.
    فلسفه اخلاقی که با هرگونه قرارداد مخالف است.
    فلسفه اجتماعی که می‌خواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند.

شعر در سوررئالیسم مرتبهٔ ویژه‌ای دارد و پیروان این مکتب کوشیده‌اند که جهان بینی خود را از طریق شعر انتقال دهند. در واقع شعر را، رکن اساس زندگی می‌دانند زیرا عقیده دارند که شعر باید و می‌تواند مشکل زندگی را حل کند.

فلسفه اجتماعی سوررئالیسم، شعار سعادت بشری را دارد و می‌خواهد آدمی را از قید تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد، در عین اینکه بازگشت به گذشته را هم نمی‌پذیرد.
در اصل از مواد مرام نامهٔ این مکتب به خوبی می‌توان دریافت که بنیان‌گذاران این مکتب در اندیشهٔ رهایی از هر نوع اسارتند و هدف آن‌ها در وهلهٔ اوّل پاشیدن آبی بر جنگ بوده‌است

دیوید لینچ

David Lynch (cropped edit).jpg

دیوید کیث لینچ (به انگلیسی: David Keith Lynch) (زادهٔ ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ در ایالت مونتانا) کارگردان معاصر آمریکایی است.


اگر چه فیلم‌های لینچ موفقیت بزرگی در گیشه کسب نکرده‌اند، ولی همیشه محبوب منتقدان و فیلم‌دوستان بوده‌اند. در سال ۲۰۰۳ در یک نظرسنجی که از منتقدان فیلم در سراسر دنیا توسط روزنامه گاردین انجام گرفت، دیوید لینچ به عنوان بزرگ‌ترین فیلم‌ساز زندهٔ دنیا برگزیده شد.فیلم‌های وی پر است از نمادهای سورئالیستی، سکانس‌های رویاگونه و نظایر آن. وی در نقاشی و مجسمه‌سازی و موسیقی نیز آثاری دارد.

لینچ در خانواده‌ای از طبقه متوسط در میزولا، مونتانا زاده شد، بیشتر دوران کودکی وی در مسافرت در ایالات متحده سپری شد تا زمانی که برای تحصیل نقاشی به آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا در فیلادلفیا رفت و در آنجا به ساختن فیلم‌های کوتاه روی آورد. وی سپس به لس آنجلس، کالیفرنیا رفت و در آنجا اولین فیلم بلند خود کله‌پاک‌کن، اثری سوررئال در ژانر ترسناک را ساخت که به فیلمی کالت بدل گشت.

لینچ می‌گوید که کارهای او از بسیاری جهات بیشتر به فیلمسازان اروپایی شبیه است تا آمریکایی؛ وی باور دارد که بیشتر فیلم‌هایی که «روح را به هیجان و رقص می‌آورند» متعلق به کارگردانان اروپایی بوده‌اند. وی فیلمسازانی مانند استنلی کوبریک، فدریکو فلینی، ورنر هرتسوک و ژاک تاتی را تحسین می‌کند. او همچنین اظهار کرده که فیلم سان‌ست بلوار بیلی وایلدر و نیز لولیتای کوبریک از فیلم‌های مورد علاقه او هستند.