آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

موزهٔ اندی وارهول

موزهٔ اندی وارهول (انگلیسی: The Andy Warhol Museum) موزه‌ای در نورث‌شور واقع در پیتسبرگ پنسیلوانیای آمریکاست که به نگهداری آثار اندی وارهول، هنرمند پاپ آمریکایی اختصاص دارد. این بزرگترین موزه در آمریکای شمالی است که منحصراً دربردارندهٔ آثاری از یک هنرمند است.

Andy Warhol Museum - IMG 7619.JPG

قوطی‌های سوپ کمپبل

Andy Warhol Campbell's Soup Cans (MoMA - New York).jpg

قوطی‌های سوپ کمپبل (۱۹۶۲ میلادی)، اثر نقاش معاصر آمریکایی، اندی وارهول (۱۹۲۸ - ۱۹۸۷ میلادی) است.


زمانی که وارهول برای اولین بار این ۳۲ عدد طرح را به نمایش گذاشت، همه آنها درست مثل نحوه قرار گرفتنشان در یک سوپرمارکت هم‌زمان در کنار هم به دیوار آویخته شده بودند. این ۳۲ عدد طرح به دلیل تعداد ۳۲ عدد کنسرو مختلف با طعم‌های گوناگون که در شرکت کنسروسازی کمپل در زمان شکل‌گیری اثر (سال ۱۹۶۲) تولید می‌شده، انتخاب شده‌است.

نکته قابل توجه در این اثر، طعم و بوی مختلفی است که نقاش با شیوه‌ای ویژه به هر کدام از این تابلوهای کوچک با توجه به نوع کنسرو اختصاص داده‌است و آرایش منحصر به فردی در چیدمان این قوطی‌ها کنار یکدیگر تا به امروز کشف نشده‌است. وارهول قوطی‌ها را با توجه به تاریخ معرفی و تولید آنها توسط شرکت کمپبل به ترتیب قرار داده‌است، برای نمونه کنسرو سوپ گوجه‌فرنگی اولین محصولی است که در سال ۱۸۹۷ میلادی توسط شرکت کمپبل تولید شد و در بالا سمتِ چپ اثر دیده می‌شود.

وارهول از طرفداران عدم مرزبندی هنر برای قشری خاص با علایقی بعضاً پوسیده و تکراری بود و آن را برای تمام مردم، از هر قشر و طبقه‌ای می‌پسندید. همین دیدگاه منحصر به فرد اندی وارهول باعث شکل‌گیری تعریفی جدید از هنر مدرن با عنوان پاپ آرت (به انگلیسی: Pop Art) یا هنر مردمی شد. این اثر هم اکنون در موزه هنر مدرن (MoMA) در نیویورک نگهداری می‌شود.

اَندی وارهول

اندی وارهول

اَندی وارهول (به انگلیسی: Andy Warhol) (زاده ۶ اوت ۱۹۲۸ - مرگ ۲۲ فوریه ۱۹۸۷) هنرمند، نویسنده، عکاس و فیلم‌ساز پیشرو آمریکایی، از بنیان‌گذاران هنر پاپ دههٔ ۱۹۵۰ در ایالات متحده بود. او شناخته‌شده‌ترین چهره هنر پاپ و دارای اندیشه‌های بسیار آوانگارد بود.


هنر پاپ، هنری کمابیش طاغی و ضد ارزش‌های هنری آکادمیک بود که در میانهٔ قرن بیستم پا گرفت. آثار اندی وارهول یا اندرو وارهولا با وجود آنکه در زمان حیاتش مخالفان بسیاری در میان منتقدان داشت محبوبیت عام زیادی کسب کرد و او را به یکی از جنجالی‌ترین شخصیت‌های هنری مبدل کرد. هم‌اکنون بزرگ‌ترین موزهٔ دنیا که به یک هنرمند اختصاص دارد در پیتزبورگ پنسیلوانیا موزهٔ اندی وارهول است.

اندی وارهول با نام اصلی اندرو وارهولا در تاریخ ۶ اوت ۱۹۲۸ در پیتسبورگ پنسیلوانیا به دنیا آمد. او فرزند سوم یک خانوادهٔ مهاجر اهل کشور اسلواکی بود. پدرش کارگر ساختمانی بود و مادرش کارهای گلدوزی انجام می‌داد.

وارهول در سال‌های ۱۹۶۰ یک کارخانه کلاه سازی را در نیویورک اجاره و آن را تبدیل به استودیو کرد. این استودیو که مدت‌هاست دیگر وجود ندارد به نام کارخانه مشهور بود. او با این کار ویژگی یکتایی و ناب بودن اثر هنری را از بین برده و شروع به تولید آثار هنری در مقیاس انبوه کرد. در همین دوره وارهول شروع به نقاشی از تولیدات معروف آمریکایی مانند سوپ کمپبل و بطری کوکاکولا نمود. یکی از شناخته‌شده‌ترین کارهای او، قوطی‌های سوپ کمپبل است که در سال ۱۹۶۲ میلادی ترسیم شده‌است.

او در ۲۲ فوریه ۱۹۸۷ در نیویورک درگذشت و آنجا به خاک سپرده شد.

هنر پاپ

پاپ آرت (به انگلیسی: Pop Art) یا هنر همگانی  یک جنبش هنری در زمینه هنرهای تجسمی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بود که به‌طور مستقل در انگلستان و ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. پاپ آرت سوژه‌هایش را از فرهنگ همگانی می‌گرفت، از قوطی‌های آبجو و نوشابه تا داستان‌های مصور، این جنبش هنری که به عنوان واکنشی در برابر جدیت و رسمیت اکسپرسیونیسم انتزاعی نیز شناخته می‌شود، نه تنها بر هنرمندان پس از خود تأثیرگذار بود بلکه به طرز گسترده‌ای گرافیک، مد و تبلیغات را نیز متأثر کرد. دستمایه‌های هنر پاپ جامعه‌ای بود که فراوانی اشیاء مصرفی و تأثیر رسانه‌های جمعی در آن به سرعت رو به گسترش بود ولی هنرمندان این جنبش پیش از آنکه در پی تقبیح یا تقدیس فرهنگ چنین جامعه‌ای باشند، سعی در استفاده از آن در آثارشان و بازنمایی زندگی روزمره را داشتند.


لارنس الووی منتقد انگلیسی برای اولین بار از واژه پاپ برای توصیف آثار این جنبش استفاده کرد، این عنوان در واقع اصطلاح کوتاه شده‌ای برای واژه Popular بود و با آن که فقط بخشی از خصوصیات ظاهری آثار هنری این جنبش را در برمی‌گرفت، در شیوه تلفظ یا نام‌آوایش به شکل صدای خالی شدن ناگهانی باد (مثل ترکیدن بادکنک) نیز با ماهیت روزمره و تا حدی پیش و پاافتاده سوژه‌های این آثار ارتباط برقرار می‌کرد. الووی در نوشته‌های خود می‌کوشد تفاوت بین فرهنگ پاپ به عنوان محصول رسانه‌های جمعی و پاپ آرت محض که استحاله نمادها و نشانه‌های فرهنگ مردمی و تبدیل آن به هنر اعلا است را توضیح دهد. در واقع استحاله امر معمول و تبدیل آن به یک اثر هنری روشی بود که هنرمندان این جنبش بارها و بارها برای خلق آثارشان از آن استفاده کردند

با اینکه هنر پاپ را عموماً به عنوان هنری آمریکایی می‌شناسند در واقع پاپ آرت دو بار متولد شد، بار اول در انگلستان و بار دوم به‌طور مستقل در شهر نیویورک، این انگلستان و به‌طور مشخص گروه مستقل هنرمندان لندنی بودند که از عبارت Popular Art یا هنر مربوط به توده مردم در اوایل دهه ۱۹۵۰ استفاده کردند. این گروه شامل هنرمندان تجسمی، معماران و منتقدانی نظیر ریچارد همیلتون، ادواردو پائولوتزی، جیمز استرلینگ و لارنس الووی بود که سعی داشتند در ابزار ارتباط جمعی و فناوری‌های نوظهور مفاهیم زیبایی‌شناسانه بیابند، یکی از نمودهای مهم این مطالعات پیگیر نمایشگاهی با عنوان فردا چنین است در سال ۱۹۵۶ در لندن بود، پوستری که ریچارد همیلتون برای این نمایشگاه طراحی کرد بعدتر با عنوان واقعاً چه چیزی خانه‌های امروزی را این چنین متفاوت و جذاب می‌کند؟به یکی از مهم‌ترین آثار این جنبش تبدیل شد، به‌طور کلی پاپ آرت لندنی نسبت به همتای آمریکاییش کمتر تهاجمی بود و بیشتر دیدگاهی رومانتیک و نوستالژیک داشت.
کم و بیش هم‌زمان هنر پاپ در آمریکا مسیری متفاوت را می‌پیمود، تجربیاتی که در لندن صورت گرفته زمینه ذهنی لازم را برای هنرمندان آمریکایی فراهم کرده بود و آمریکا خود بزرگ‌ترین مولد دستمایه‌های هنر پاپ بود ضمن آنکه هنرمندان آمریکایی سنت پر توان نقاشی توصیفی را از قرن نوزدهم به ارث برده بودند. هنرمندانی جوان در حال دگرگون کردن روش‌ها و شیوه‌های اکسپرسیونیست‌های انتزاعی بودند، سبکی که دو دهه (۱۹۴۰ و ۱۹۵۰) بر دنیای هنر حکومت کرده بود ولی از نظر این هنرمندان بیش از حد روشنفکرانه، ذهنی و بیگانه با واقعیت بود، آن‌ها در پی هنری مادی و زمینی بودند و جلوه‌های زندگی شهری در آمریکا را منبع پایان ناپذیری از الهام برای آثارشان یافتند

فتومونتاژ

فتومونتاژ (به فرانسوی: photomontage) نوعی تکه چسبانی با عکس است. گاه، عکس‌های مختلف را چنان دقیق به هم مربوط می‌کنند که گویی عکسی بطور عادی با دوربین گرفته شده‌است. گاهی از عکس ترکیبی نیز عکاسی می‌شود تا عکس نهایی یکدستی حاصل آید. تکنیک مشابهی نیز در نرم‌افزارهای ویرایش عکس بکارگرفته می‌شود.
طی قرن بیستم، فتومونتاژ نقش مهمی در هنرهای زیبا و هنرهای تجاری بر عهده داشت. ترکیب برش تصاویر و کنار هم گذاشتن آنها، در مدت زمان کمی که از اختراع عکاسی می گذشت، در 1830م. می‌توانست به دست یک گرافیست حرفه‌ای یا آماتور انجام شود. اما قرن گذشته با کنار هم نهادن خلاقانه تصاویر، اهمیت عکس‌های تکه تکه شده را نشان داد، که به استفاده عمودی این تکنیک منجر شد. برای مثال: در جنگ جهانی اول سربازان با کنار هم قرار دادن تصاویر برای خانواده هایشان کارت‌های یادگاری درست می‌کردند. پیامدهای فتومونتاژ در آغاز قرن بیستم به سرعت از تجربه‌های هنری اولیه به گرافیک متداول ارتباطی، گسترش یافت. البته در ابتدا همچون فعالیت‌های آوانگارد، مورد اعتراض قرار گرفت. در این باره از سوی رائول هاوسمان، هنرمند دادائیست، توضحاتی داده شد. او در بیانیه دادا نوشت:« من نیز به نامی برای این تکنیک نیاز داشتم و به همراه گئورگه گروتس، جان هارتفیلد، یوهانس بادر و هانا هش، بر آن شدیم که این فن را فتومونتاژ بنامیم. این اصطلاح، تنفر ما را از ایفای نقش هنرمند خود راشکل یک مهندس تصور کردن، بیان می‌کرد. بنابراین ما خواستار کارکرد کلی بودیم. ما می خواستیم بسازیم،می خواستیم ساختار اصلی کارمان را گرد آوریم.» ( برگردان داون ادس از کتاب «فتومونتاژ»، انتشارات تیمس و هادسن، لندن، 1976م.) ابداع فتومونتاژ به صورتی که پیش از این توصیف شد، حاکی از دگرگونی بنیادین در تفکرات بود، که این دگرگونی ریشه‌ای سنتی داشت. چنانچه در نظر داشته باشیم که هاوسمان این مطالب را در دوران جنگ جهانی اول نوشته است، اهمیت آن چند برابر می‌شود. در توصیف او، فتومونتاژ ضمیمه‌ای بر کلاژ است که کنار هم چسباندن تصاویر عادی برای به وجود آوردن یک واقعیت مصور می‌باشد، همان گونه که پیکاسو، براک و دیگر هنرمندان کوبیسم پیش از 1914م. آن را تجربه کردند. در سال 1918م. زمانی که بنیان اروپا پس از جنگ ار هم گسیخه بود، هنرمندان زیادی طرفدار انقلاب هنری و سیاسی بودند و می خواستند خو را با طبقه کارگر هم ردیف کنند. در این شرایط فتومونتاژ که با ماشینی شدن تصاویر ایجاد شد، به عنوان راهی که صنعت را وارد دنیای هنر می نمود،شایسته تر از کلاژ شمرده شد. در ابتدا با عنوان پوچ کردن تصاویر رد شد، در حالی که فتومونتاژهای زیادی به سبک دادائیسم برای ایجاد تأثیری جدی در برخورد با جنگ خلق شدند. بی عدالتی، آشوب عمومی، فمینیسم و دگرگونی سیاسی موضوع‌هایی بودند که در آثار هانا هش مورد توجه قرار گرفتند. این هنرمند مانند هاوسمان با فالیت دادا در برلین مطرح شد. پس از دوره نخستین تجربیات دادائیسم، فتومونتاژ برای ساخت تصاویر روشنفکرانه به منظوره نشان دادن آرمانگرایی اجتماعی به کار رفت. به ویژه در انقلاب اتحاد شوروی سابق، برای دوری از زبان هنری گذشته که در گمان آن‌ها در کنش با روسیه تزاری آلوده شده بود، طراحان اتحاد، مانند گوستاو کلوتسیس، ال لیسیتزکی و الکساندر رادچنکو به فتومونتاژ روی آوردند.