آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

آشنایی با هنر ، طراحی و نقاشی

وبلاگی برای آشنایی و آموزش هنر، آموزش طراحی ، نقاشی ، ادبیات و سینما برای علاقمندان به هنر و نوشته هایی درباره طراحی و هنر نقاشی

دکوپاژ

دکوپاژ (به فرانسوی: Decoupage) تقطیع یا برش فنی، یکی از وظایف کارگردان است که شامل تصمیم‌گیری در مورد محل استقرار دوربین در صحنه، نوع نورپردازی، اندازه تصویر، زاویه دوربین، نوع حرکت دوربین، تعداد تصاویری که برای نمایش یک موقعیت لازم است، نوع اتصال نماها به یکدیگر، هر صدایی که قرار است در صحنه شنیده شود (هر صدایی غیر از دیالوگ‌ها) و باقی جزئیاتی است که به فرایند تصویری شدن فیلمنامه (سناریو) مربوط می‌شود.

این وظایف که شاید نیمی از وظایف کارگردان باشد، باید پیش از فیلم‌برداری انجام شود و نتیجه آن در فیلم‌نامه دکوپاژ شده مشخص باشد. کارگردان‌ها ممکن است هنگامی که به مرحله فیلم‌برداری می‌رسند برخی از جزئیاتی را که قبلاً تعیین کرده بودند با توجه به شرایط تغییر دهند، ولی معمولاً بر اساس فیلم‌نامه دکوپاژ شده‌ای که خود تهیه کرده‌اند پیش می‌روند. برخی کارگردان‌ها نیز به دکوپاژ کردن فیلم‌نامه پیش از فیلم‌برداری اعتقاد ندارند و معتقدند در هنگام فیلم‌برداری است که کارگردان می‌فهمد فیلم‌نامه‌ای که در دست دارد باید چگونه ساخته شود. البته معمولاً روش اول، هم مرسوم‌تر است و هم کارامدتر.

نحوه دکوپاژ، ضرباهنگ فیلم و حال و هوای آن را به تماشاگر منتقل می‌کند. برای مثال هر چه تقطیع بیشتر باشد، طول نماها کوتاهتر باشد و از زوایای بیشتری فیلم‌برداری صورت گیرد، ضرباهنگ فیلم نیز تند تر خواهد بود و این روش معمولاً در فیلم‌های پر زد و خورد، ترسناک و جنگی، روش مناسبی برای القای حس ترس و هیجان به تماشاگر است و یا در فیلم‌هایی که کارگردان می‌خواهد تماشاگر هر چه بیشتر با شخصیت اصلی همراه شود و با چشم او به ماجرا نگاه کند، معمولاً از برداشت‌های بلند و از حرکت دوربین‌های طولانی و حتی برای بیشتر کردن این حس از نمای دیدگاه (POV) استفاده می‌کند.

نوع دکوپاژ فیلم به نوعی، نشان دهنده سلیقه بصری و سبک تصویری کارگردان است. برخی کارگردان‌ها هستند که به برداشت‌های بلند اعتقاد دارند، به این معنی که معتقدند فیلم باید تا حد ممکن به تجربه بصری بیننده در عالم واقع نزدیک باشد، به همین خاطر این کارگردان‌ها تا حد ممکن از تقطیع نماها خودداری می‌کنند، طرفدار نماهای بلند و حرکت دوربین‌های طولانی‌اند (این روش در بین کارگردان‌های اروپایی بیشتر مرسوم است). در عین حال برخی از کارگردان‌ها نیز طرفدار نماهای کوتاه و قطع‌های سریع هستند و معتقدند که باید تجربه بصری جدیدی را به تماشاگر ارائه داد (معمولاً کارگردان‌هایی که در نظام سینمایی آمریکا کار می‌کنند بیشتر طرفدار این روشند).

یک نکته بسیار مهم و وظیفه بسیار خطیر بر دوش کارگردان آن است که، او باید به ویژه در تقطیع نماها و نوع اتصال آن‌ها به یکدیگر و در زاویه بندی دوربین، به گونه‌ای عمل کند که تماشاگر حس پرش و بریدگی نداشته باشد یا به عبارتی او باید احساس کند که فیلم تداوم دارد، زیرا در غیر این صورت ممکن است در اثر این پرش‌ها توجه او از فیلم کنده شود و چون حواسش پرت شده از همراهی با فیلم صرف نظر کند. علاوه بر این، کارگردان باید به گونه‌ای عمل کند که چشم و ذهن تماشاگر را خسته نکند. به‌طور خلاصه نماها باید به گونه‌ای باشند که نه آنقدر کشدار و بی‌تحرک باشند که خسته‌کننده به نظر برسند و نه آنقدر کوتاه و سریع که تماشاگر نه تنها اطلاعاتی به دست نیاورد بلکه دچار سرگیجه هم شود. افراط و تفریط به فیلم صدمات بسیاری وارد می‌کند.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.